مهمان قلب منی

ساخت وبلاگ
امروز انجمن شعر بود، بارون بود، بارون هست، پاییزه، بخاری روشنه. با یک دنیا دلتنگی از حسرت‌ روزهایی که دبیرستانی بودم... . نمی‌دونم اگر برمی‌گشتم می‌تونستم مسیرمو عوض کنم و یه جور دیگه زندگی کنم یا دوباره با همین محافظه‌کاری الان عمل می‌کردم. ولی من هرجوری هم که زندگی کنم، تا همیشه یه غم بزرگ روی همه‌ی خوشی‌ها و شادی‌های من سایه میندازه. یا حداقل ترکم نمی‌کنه و یه شب‌هایی مثل امشب از ته سیاهی‌های ذهنم بالا میاد و باهام رو در رو میشه و بازم بهم اثبات می‌کنه که هنوز هست. حتی اگه من نبینمش یا چشامو ببندم... + |  چهارشنبه نوزدهم مهر ۱۴۰۲| 23:42  | ش  |  مهمان قلب منی...
ما را در سایت مهمان قلب منی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alquimistas بازدید : 38 تاريخ : دوشنبه 24 مهر 1402 ساعت: 17:49